دل نوشته ی سیصد و ششم

ساخت وبلاگ
واسه کارای پایان نامم یه مدتی تهران موندم، توی همون روزا گیرم آوردی... و باز هم اصرار به دیدن، حتی وقتی خانمت باردار شده...

دیگه نتونستم تحمل کنم، نمی دونم حس خیانته؟ چیه؟ ولی هر چی هست خیلی حس بدیه، چندشه!

ایندفعه دیگه دل و زدم به دریا، بهت گفتم دیگه بهم پی ام نده، زنگم نزن...

انگار خیالم راحت شد...

دل نوشته های جوجه نانازی...
ما را در سایت دل نوشته های جوجه نانازی دنبال می کنید

برچسب : دل نوشته ی غمگین,دل نوشته ی عاشقانه,دل نوشته ی زیبا,دل نوشته ی دخترونه,دل نوشته ی تنهایی,دل نوشته ی مرگ,دل نوشته ی تولد,دل نوشته یه عاشق,دل نوشته یاس,دل نوشته ی امام زمان, نویسنده : joojenanazia بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 14:37