خودم بهت اس دادم: خبر مارو نمیگیری؟ بعدش زنگیدی گفتی بعد از اون قضیه دیگه جرات نکردی زنگ بزنی، قضیه اسانسور رو تعریف کردم، شاااخ در آوردی، مثل همه ی کسایی که می شنون...
فرداشم زنگیدی حالم و پرسیدی...
اینم از حال و روز ما... حالا حالاها باید اینجا دراز بکشم، دلم دور دور می خواد...
دل نوشته های جوجه نانازی...برچسب : دل نوشته ی غمگین,دل نوشته ی عاشقانه,دل نوشته ی زیبا,دل نوشته ی دخترونه,دل نوشته ی تنهایی,دل نوشته ی مرگ,دل نوشته ی تولد,دل نوشته یه عاشق,دل نوشته یاس,دل نوشته ی امام زمان, نویسنده : joojenanazia بازدید : 50